هویارهویار، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

هویار جون خاله

سلام

سلام به نی نی وبلاگی ای عزیز امیدوارم همتون خوب باشید همراه نینی هاتون شاد شاد باشین  اومدم از شما و پسمل  خودم هویار جونم عذر خواهی کنم که یه چن وقتی به دلیل مسائل کاری نمیتونم بیام  ولی قول میدم وقتی اومدم دست پر بیام  دوست دارم  ...
13 بهمن 1390

دکتر هویار و عمل جراحیش

سلام به همه نی نی هااااا  هویار ما یه نینی داره که ظاهرا مریض شده و سریعا باید عمل بشه  خب هویارم عاشق عروسکشه و زودی دس به کار شده و عملش کرده  اگه برید ادامه مطلب عکسای اتاق عمل و جراحی رو گذاشتم  حتما ببینید       ادامه مطلب  اول از همه با یه وردنه ی بزرگ میزنیم تو سر بیمار تا بیهوش بشه lمرحله دوم نگاه میکنیم کدوم نقطه از بدن بیمار  دچار مشکل شده بعد که بیمار کاملا بیهوش شد جراحی رو شروع میکنیم سعی میکنیم دو دستی اون تیکه از بدنش که خراب شده در میاریم همچنان تلاش میکنیم خب این سخت ترین جراحیه که تو عمرش انجام دا...
23 دی 1390

1 سالگیت مبارک نفسم

      1 سالگیت مبارک عزییییییییییییییییزم     http://www.persiancards.com/images/ecard/57.swf         ایشاالله 120 ساله شی     نینی وبلاگیای عزیز همتون تو تولد هویارم دعوتین  با حضورتون خوشحالمون کنین ادامه مطلب خوش اومدی عزیزم امروز با شکوهترین روزه روزی که خدای مهربونمون تو را به ما هدیه داد   و خاله جونت میترسه به تو تبریکی بگویه که شایسته تو نباشد       به زمین خوش آمدی فرشت...
14 دی 1390

کنجکاوی های هویار

سلام خاله جونم عزیز دلم جیجلی من شب یلدا که اومدم دیگه نشد بیام اینجا که بنویسم واست الانم که اومد کلی عکسو حرف دارم از شیطونیات فضولیات اذیتات خوشمزگیات الهی من بمیرم واسه اشکات الهی من نباشم که تو اینجوری اشک میریزی فدات شم   بقیه فضولیارو تو ادامه مطلب ببینید اینم از فضولیات که نمیدونم اون پشت دنبال چی میگردی همش تو کف لباس شویی که چیه هی میچرخه کلا با قاشق چنگالا مشکل داری ولت کنی میری سمت اشپزخونه اونم سمت کشو قاشق چنگالا هی میریزیشون پایین دوباره میذاریشون تو همه رو پخش میکنی دیگه مامان هیچی بهت نمیگه هویار در حال دزدیدن اشیاء قیمتی در شب دیده شده ...
14 دی 1390

محرم سال 90

هویار جونم اولین بار تو زندگیته که تو عزاداری امام حسین شرکت کردی ...انشاالله که حسینی بمونی و غیر هدفشون قدم بر نداری .. اینجام چندتا از عکسای محرم و میذارم بازم میگم...خیلی سرم شلوغه این روزا واسه همین عکساتو دیر میذارم .... شما نی نی وبلاگیام میخواین عکسای گل پسر مارو ببینین برین ادامه مطلب منو مامان ٣ روز قبل محرم رفتیم بیرون و واست اینارو خریدیم مامان ازون جایی که عجله داشت زودی تنت کرد اینم روز تاسوعاست بغل مامان بزرگی ینی مامان مامان این عکسم واسه روز عاشوراست ازون روزم دیگه حالت بد شد سرمای شدیدی خوردی اینجام که کاملا مششخصه خسته شدی و خوابیدی   ...
13 دی 1390

شب یلدا

هویارم فردا شب ینی ٣٠/٩/٩٠ شب یلداست بلندترین شبه ساله و همه این شبا دور هم جمع میشن شیرینی شکلات هندونه اجیل و خیلی چیزای دیگه میخورن و شادی میکنن حافظ میخونن .ولی هنوز محرم تموم نشده و ما احترام این ماه رو هم باید نگه داریم چون خیلی عزیزه ولی از طرف تو به دوست جونات تبریک میگم این شب و ارزو میکنم زمستون زیبایی داشته باشن راستی فردا تولد زندایی سارا هم هست واسش یه کیک هندونه هم سفارش دادیم   ...
29 آذر 1390

میخوای مامان و کفری کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بخون

اگه تو هم ني ني هستي مي تو ني به راحتي مامان و كفري كني و حالشو ببري!   برو ادامه مطلب و ببین وقتي مامان تو رو ميبره مهد كودك حسابي گريه زاري كن ! بد نيست يكم وجدان درد بگيره! وقتي مامان بهت غذا ميده تف كن! وقتي بابا ميده بخور و لبخند بزن! علم ثابت كرده اگه غذا رو بمالي به صورتت خوشمزه تر ميشه! جغجغتو بنداز زمين ... ببين مامان چن بار خم ميشه؟! اگه ده بار كمتر بود جيغ بكش كه لاغر تر و خوشكل تر بشه! وقتي مامان انگشتشو ميكنه تو دهنت تا ببينه دندون در آوردي يا نه گازش بگير تا بفهمه دندون درآوردي! تو تخت خودت نخواب ... تخت مامان اينا يك حالي ميده! ياد بگير در توالت رو از تو قفل كني و...
25 آذر 1390

فضولیای گل کرده ی هویار

سلام  خاله جونی بعد 3 هفته بالاخره سرم خلوت شد و تونستم بیام نت یه هفته ای که تو مراسمات محرم بودیم دو هفتشم که خونه شما بودم نشد بیام ...هویار تورو خدا زبون وا کن به مامان بگو نت و وصل کنه خسته شدم اینقد بهش گفتم ولی به جاش کلی عکس و حرف دارم واست از شیطونیات تو ادامه مطلب بخونید دوتا دندون شیطونت که در اومدن مامان آش دندونی درس کرد و واسه چنتا از همسایههای ساختمون برد دو تاشون واست اینارو فرستادن خب اینجا که مشخصه ماشینا خراب شده و پسر ما داره تعمیرشون میکنه اخه پسر ما استااااده این کاراست از فضولیای این پسرم هر چی بگم کم گفتم صبح که از خواب پا میشه تو اشپزخونست تا بخوابه نمیدونم چرا علاقه ...
25 آذر 1390

دختر دایی(سامیه)

خب هویار جونم دخمل داییتم به دنیا اومد چهارشنبه 25 آبان 90 روزی که به دنیا اومد تو هم تو بیمارستان بودیااااااا... آخه اون روز مونده بودی پیش ما مامان سرکار بود ..وقتی نی نی رو دیدی یه جیغی کشیدی که تندی از اتاق بردمت بیرون خلاصه فک کنم خوشحال بودی نمیدونم بعدا حسودی میکنی یا نه ؟ راستی اسم دخمل دایی سامیه اینم عکسشه خاله جونم میبینی چه نازه تاحالا نوزاد به این نازی ندیده بودم اینجا 2 روزشه  اللهم صل علی محمد وآل محمد بچه زود چشم میخوره هااااااا خاله جونی یه وقت حسودی نکنی بهش؟خوب نیستا...با هم دوست باشین همو دوس داشته باشین  تو همش 10 ماه ازش بزرگتری یه وقت بهش زور نگی بگی من بزرگترم ؟ ا...
30 آبان 1390