بالاخره اومدم
سلام عزیزم...ببخشید خاله جونی این چن مدت اصلا نشد واست بنویسم خیلی سرم شلوغ بود ...یه هفته که خونه شما بودم هفته بعدشم که زندایی جون اومده بود خونمون شمام اینجا بودی بیرونم میرفتیم دیگه نشد بیام نت
خب حالا باید تعریف کنم واست چه اتفاقایی افتاااااااااااااااد...اگه یادم بیادههههههههههههههی پیر شدیم دیگه همه چی زود یادمون میره ...بذا چن تا عکس بذارم اینطوری یادم میاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی