من و هویار
خب هویارم رفتما تهنا شدیم الن داریم وسیله های خونه که از دستش جمع کرده بودیم و میذاریم سر جاش
ولی دلم واسش تنگ شده ...هم من هم بابا و مامان ... زود رفتن..آخه مامانش شاغله یه هفته بعداز ظهرا میره یه هفته صبح
(کارمند مخابرات)
راستی نگفته بودم
هفته هایی که صبحیه من میرم پیش این کوچولو می مونم ...یه وقتایی اینقد اذیت میکنه دلم میخواد جیییییییییییغ بکشم ولی قیافش اینقده مظلومه نمیتونم چیزی بهش بگم ...بوسش میکنم
اینم یکی از کاراشه
نمیدونم فک میکنه اون تو چیه که هی میره درشو بر میداره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی